گذری در روضه گمرک

به گزارش عصر همدان،‌ کوتاه‌ قدتر از آن بودم که از نرده‌های طبقه دوم سرای گمرک۱ آویزان شوم، بنابراین مادر با  خیالی تقریباً آسوده کناری نشسته بود و روضه را گوش می‌داد. طبقه دوم را برای بانوان فرش کرده بودند و حیاط بزرگ سرای گمرک  نیز برای آقایان تعبیه‌ شده بود. چادر اهدایی حاج تقی علاقبندیان به روضه گمرک همدان نیز مانع تابش خورشید بود و حوض آبی وسط حیاط کاروانسرا نیز خنکی هوا را تنظیم می‌کرد.

روضه‌سرای گمرک همدان که این روزها محل کسب  فرش‌فروشان است؛ در ایام محرم زبانزد خاص و عام بود. هرچند در گذشته همه راسته‌بازارهای قدیم همدان در یک‌زمان مشخص  جدایی از عزاداری هیأت‌های مستقر در محله‌ها مراسم عزاداری مخصوص به خود را داشتند؛ اما روضه گمرک مشتاقان خاص خود را داشت و برای همه از رنگ و بویی دیگر بود. البته بنابر گفته بزرگان  عمر بیشتری هم داشت. روضه گمرک هرساله برگزار می‌شد و حتی وقتی  محرم با زمستان هم‌داستان می‌شد، روضه را در دهه فاطمیه برگزار می‌کردند که با فصل تابستان یا بهار متقارن می‌شد.

لذت رفتن به روضه گمرک وقتی کودک بودیم به خاطر بستنی سنتی بود که تاجران فرش بین عزاداران توزیع می‌کردند. در این زمان کوچک‌تر از آن بودم که به طبقه پایین بیایم و بین مردها بنشینم.  پدر چند مسئولیت داشت و نمی‌توانست مرا بپاید، از همان طبقه دوم و از پشت نرده‌ها که از من بلندقامت‌تر بودند، او را دنبال می‌کردم. هر سخنرانی و یا روضه که تمام می‌شد، پشت تریبون قرار می‌گرفت، از عزاداران صلواتی طلب می‌کرد و ادامه برنامه را توضیح می‌داد و  سخنران یا مداح دیگر را به روی منبر معروف و تاریخی گمرک فرامی‌خواند و در پایان نیز با دعا ختم مراسم را اعلام می‌کرد.

در روضه گمرک وظیفه‌ها مشخص بود و هرسال هر فردی می‌دانست که باید به چه‌ کار بپردازد. هماهنگی با سخنران و مداح، خرید لوازم پذیرایی، مدیریت فرش کردن حیاط و بالکن طبقه دوم سرای گمرک در ایام روضه هر یک بر عهده فردی خاص بود.

دستگاه انسان‌ساز حسینی

همه می‌دانستند که محرم فرابرسد، بعدازظهرها چه ساعتی باید بیایند گمرک و بر روی فرش‌های بزرگ پارچه تاجران بنشینند و به روضه امام حسین(ع) گوش دهند. ذوق دیدار دوستان و دویدن میان انبوه فرش‌ها هم برای کودکان کیفی بزرگ داشت. هر زمان هم که از مقابل مادرانشان می‌گذشتند، اشک‌های جاری رو گونه‌ها را با دقتی کم‌نظیر زیر نظر می‌گرفتند، چند دقیقه‌ای خیره می‌شدند و حتماً سؤال‌های بسیاری را در ذهنشان مرور می‌کردند که هرسال با برگزاری ایام عزاداری بخشی از آنان پاسخ داده می‎شد. محرم و عزاداری اباعبدالله برای انسان‌سازی است تا هرسال با رشد آدمی درس‌های تازه‌ای به او  بدهد و درکش را از دنیا مادی و معنوی ارتقا بخشد، شاید به همین خاطر است که باید عزاداری سید و سالار شهیدان ۱۴۰۰ سال و البته پس از آن نیز برگزار شود تا آدم‌ها در دستگاه انسان‌ساز حسینی رشد کنند.

همه این حرف‌ها را از همین منبرها به یاد دارم. گاهی که چشم مادر را دور می‌بینم، پله‌های بزرگ گمرک را به‌ سختی و بدون یاری طی می‌کنم تا به پدر برسم، کافی بود او این صحنه را ببینند و یا همکارانش ندایش دهند؛ هر کاری داشت رها می‌کند و با همان صبر همیشگی‌اش من را نزد مادر بازمی‌گرداند. دفعه اول به‌ آرامی مادر را تذکر داد؛ با من کاری نداشت! دعوا نمی‌کرد، فقط همان جمله همیشگی است که با آن صدای دو رگه دوست‌داشتنیش می‌گفت ” آقا می‌افتی زمین، هر وقت موقع‎اش شد، خودم می‌آورمت”.  به مادر گوشزد می‌کرد که او بچه است و طبیعتش همین است، باید بیشتر مواظب باشد، پله‌ها خطرناک است. حتماً یاد شیرخواره حسین(ع) همیشه با او بود که با لب‌تشنه وقتی در آغوش پدرش بود به شهادت رسید. محرم و صفر همه را مهربان می‌کند، انگار خاصیت عزاداری این روزهاست.

چند سال بعد، موقع‌اش رسید! یعنی بزرگ‌تر که شدم، دیگر با همه همبازی‌ها  وارد آوردگاه مردانه شدیم. هنوز پدر گرداننده برنامه بود و اسطوره بزرگ زندگی من با تمام وجود خادمی امام حسین(ع) و عزادارانش را می‌کرد.

این روزها سهم من از روضه گمرک، توزیع قند بود، باید پشت سر سینی چای می‌رفتم و با هر استکان و نعلبکی۲ که به عزاداران تعارف می‌شد، قند می‌دادم. کیفی  عظیم داشت.

طبق برنامه‌ریزی بچه‌های هم سن و سال من  قند توزیع می‌کردند. بزرگ‌تر که شدیم، وظیفه جمع‌آوری استکان‌های خالی را بر عهده‌ گرفتیم و توزیع قند برعهده کوچک‌ترها گذاشته می‌شد. همه ارکان دستگاه اباعبدالله حساب‌شده بود، با بزرگ‌تر شدن انسان‌ها وظایف هم سنگین‌تر می‌شد. این خصوصیت دستگاه امام حسین(ع) است؛ انسان‌سازی در همه ابعاد.

ارج و قرب کودکان در دستگاه عزاداری حسینی

گاهی که پدر پشت تریبون می‌رفت؛ مجذوب او می‌شدم و  از سینی چای جا می‌ماندم، اما در روضه امام حسین(ع) خبری از تشر و دعوا نیست، آری کودکان ارج‌وقربی دیگر دارند، همه یاد رقیه هستند که در فراق پدر اشک می‌ریزد، خوب به خاطر دارم تنها با نام فامیلی و البته پیشوند آقا صدایم می‌کردند و من یا هرکدام از هم سن و سالانم به‌سرعت خود را می‌رساندیم.

روضه تاجران گمرک

سال‌های بعد دیگر عرصه خدمت من و هم‌سن‌وسالانم در صحن روضه تغییر کرد و حالا باید در پشت‌صحنه حاضر می‌شدیم، جایی که همیشه دوست داشتیم آنجا مسئولیتی بگیریم، حضور در مرکز اصلی هدایت و برنامه‌ریزی روضه، نشانه بزرگ‌ شدن بود و البته لیاقت و توانایی. حالا دیگر به آرزویم رسیده بودم. صدای پدر همچنان پس از  هر برنامه‌ای به گوش می‌رسید. در محل قهوه‌خانه سرای گمرک که وسایل پذیرایی آمده می‌شد، همه مشغول فعالیت بودند؛ همه کار می‌کردند و می‌آموختند.

قدیمی‌ترهای بازار  شروع می‌کردند به تعریف از گذشته‎ها، از حضور تاجران بزرگ سرای گمرک که همگی افتخار خادمی حسین را بر پیشانی داشتند. در این زمان سخن می‌رسید به روضه‌های محله حمام قلعه۳ که در خانه یکی از تاجران بزرگ همدان گمرک نشین، نسل‌ اندر نسل برگزار می‌شد و همگی فاتحه‌ای برای مرحوم حاج حسن پنبه‌ای ختم می‌کردند. حیاط بزرگ  این خانه که حدود هزار مترمربع  بود، دوباره فرش می‌شد و بزرگانی چون مرحوم آقای محقق، مرحوم محجوب و مرحوم آیت‌الله زاهد مهاجرانی۴ منبر می‌رفتند و مداحی می‌کردند. نوکری در خانه اباعبدالله الحسین(ع)، آبروی بزرگی برای این خانه شده بود و همگان به بزرگی از این گذشتگان یاد می‌کردند. در این میان این پدر بود که در خفا و خلوت‌های پدرـفرزندی از جزییات این مراسم‌ها می‌گفت و تأکید می‌کرد: «احترام به این خانه و این سرا به دلیل نوکری امام حسین است و هرکس در این خانه باشد و خدمت کند حتی خدمتی اندک، حسین(ع) عزتش می‌بخشد.»

البته روضه تاجران گمرک  به اینجا ختم نمی‌شد، به روز سوم شهادت امام حسین(ع) که می‌رسیدیم، همه می‌دانستند دستگاه روضه‌خوانی اباعبدالله در خانه نوکری دیگر برپا می‌شود.  مراسم عزاداری خانه  مرحوم حاج ابوالحسن شانه‌ای۵  شاید از آخرین روضه‌های به سبک قدیمی باشد که توسط بازاریان برگزار می‌شد. هیأت‌های مذهبی هم به این مراسم می‌آمدند و عزاداری سید و سالار شهیدان را برگزار می‌کردند  و همه مردم با این مراسم‌ها و عزاداری‌ها بزرگ می‌شدند.

امروز به برکت انقلاب اسلامی مراسم عزاداری‌ها گسترش فوق‌العاده‌ای یافته است و دیگر به‌مانند گذشته مردم محدود به چند منطقه نیستند اما رنگ و بوی آن روزها هم متفاوت‌ بود و عجیب. نقل از بزرگان است که مرحوم محجوب هر زمان شعر یا نوحه‌ای جدید را آماده می‌کرد قبل از اجرای آن نزد مرحوم آیت‌الله زاهدمهاجرانی می‌برد و از صحت آن جویا می‌شد تا شعری بدون پایه و اساس را تحویل عزاداران به‌ ویژه جوانان با شور حسینی ندهد و به همین دلیل بود که این منبرها و روضه‌ها، ملت ایران را بیدار کرد و پایه‌های پیروزی انقلاب اسلامی را بنا نهاد. همین روشنگری‌ها و وسواس‌ها بود و همین روضه‌ها که انسان‌ها را بزرگ کرد تا کاری بزرگ را زیر پرچم همین مکتب به سرانجام برسانند.

بدون شک این مراسم‌ها بود که همه ما را طی این سال‌ها عاشق امام حسین(ع) و شیفته کربلا کرد. خادمی حسین را در وجودمان کاشت تا افتخار ما باشد. حتماً رازی در ماندگاری این روضه‌هاست که هنوزم همه از روضه گمرک یاد می‌کنند و هنوز خیلی‌ها عاشقی اباعبدالله را مدیون روضه‌های بازار هستند. مدیون منبرهای محقق، نوحه‌خوانی‌ها محجوب …

*پی‌نوشت‌ها

۱- سرای گمرک واقع در خیابان اکباتان و بخشی از بازار تاریخی همدان است که از گذشته تا به امروز محل فعالیت تاجران بزرگ شهر بوده است.

۲- همه وسایل مورد نیاز روضه به‌صورت جداگانه توسط تاجران تهیه می‌شد و تنها زمان روضه قابل استفاده بود، البته نگهداری این وسایل نیز با دقتی تمام انجام می‌شد، مسؤولان نگهداری این اموال از مال و جان خود بیشتر به این وسایل حساس بودند.

۳-کوی حمام قلعه در مرکز شهر همدان و بین خیابان‌های شریعتی و باباطاهر قرار دارد و به نام مسجد تاریخی آن حمام قلعه یا حمام حاج محمد سعید شناخته می‌شود. این حمام تاریخی امروز به موزه تبدیل‌ شده است. خانه بزرگ مقابل این حمام که امروز به‌عنوان پارکینگ طبقاتی مورداستفاده قرار می‌گیرد، از خانه‌های قدیمی معروف همدان بود که در ایام محرم در خدمت عزاداران قرار می‌گرفت، مراسم ظهر روز عاشورای متعلق به هیأت حسینیه کوی حمام قلعه در این خانه بزرگ انجام می‌شد و از گذشته‌های دور ـ بیش از ۱۰۰ سال ـ روضه‌هایی با حضور گسترده مردم و مداحان و سخنرانان شهیر همدان برگزار می‌شد، قدیمی‌ترها تأکید می‌کردند که زمان ممنوعیت فعالیت‌های روضه‌خوانی در زمان پهلوی اول این مراسم همچنان برگزار می‌شد.

۴- آن‌طور که گذشتگان به یاد داشتند و قطعاً در ادوار گذشته دیگر سخنرانان و مداحان شهیر همدانی در هر برهه از زمان اجرای برنامه‌ها را بر عهده داشتند.

۵- از تجار بزرگ فرش بود که در منزل خود در محله ذوالریاستین مراسم سوم امام حسین(ع) را برگزار می‌کرد.

………………………

 علی پنبه‌ای

……………………….

منبع: فارس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین دیدگاه‌ها

آرشیو مطالب

ورزشی